بسیاری از فیلسوفان نیز با سنتها و دیدگاههای متفاوت ازلیت خداوند را قابل دفاع و او را موجود فرازمانی دانستهاند. امروزه با توجه به اهمیت ازلیت در فلسفه دین معاصر، این آموزه دوباره مورد توجه فیلسوفان و علاقه مندان حوزه فلسفه بهویژه فلسفه دین قرار گرفته است.
با نگاهی به نظریههای جدید درخصوص زمان، در باب ارتباط ازلیت با زمان و دیدگاهها و تفاسیر سنتی در این زمینه که ازلی بودن خداوند را خارج از چارچوبهای زمانی تلقی میکنند، دیدگاه دیگری نیز وجود دارد که فیلسوفان بر اساس آن ازلیت خداوند را صرفا به معنای وجودی زمانمند – بدون آغاز و پایان- تعریف میکنند.
نشست «مفهوم ازلیت خدا» که در ادامه سلسله سمینارهای فلسفه تحلیلی پژوهشگاه دانشهای بنیادی پژوهشکده فلسفه تحلیلی، عصر دوشنبه (سوم دی) با حضور دکتر محمد سعیدی مهر، استاد دانشگاه، تربیت مدرس برگزارشد، به بررسی سازگاری مفهوم ازلیت و ارتباط آن با نظریههای جدید در باب زمان و نقش آن در حل برخی مسائل الهیاتی پرداخت.
دکترسعیدی مهر در این نشست با ارائه تعریفی از ازلیت خداوند از دیدگاه بوئتیوس، مفهوم ازلیت استمراری را دارا بودن حیات سوای هویات انتزاعی و حقایق ابدی، بدون آغاز و پایان بودن حیات، استمرار و واجد شدن حیات به صورت یک باره، تعریف کرد و این گزینهها را 4 مولفه اصلی در تعریف بوئتیوس از مفهوم ازلیت خدا دانست و گفت: حتی با وجود اشکالاتی که درباره نظریه ازلیت استمراری خدا مطرح شده، این نظریه قابل دفاع است.
وی با اشاره به کتاب « تسلای فلسفه» استامپ و دیدگاه او درباره ازلیت استمراری براساس تعریف بوئتیوس، (ازلیت و دارابودن حیات بیکرانه (ازلی) به طور یکجاست) گفت: از این تعریف در واقع 4 عنصر قابل استخراج است:
اول، موجود ازلی باید حیات داشته باشد، دوم، حیات باید آغاز و پایان نداشته باشد، سوم، - مهمترین عنصر- استمرار است که نوعی کشش در خود دارد و چهارمین عنصر این است که این موجود ازلی باید حیات را به همراه استمرار یکجا داشته باشد. همانند موجودات زمانمند زنده که حیات دارند و دچار نوعی استمرار نیز هستند، اما این حیات در طول زمان پخش شده است.
البته استامپ ثابت میکند که نامحدود بودن حیات از نوع نقطهای نیست بلکه از نوع کششدار است؛ که لازمه آن داشتن حیات مستمر است. یعنی وجودی هست که کشش دارد، اما این وجود که کشش دارد یکباره حاصل شده و حتی میتواند به صورت تدریجی بدست آید.
استاد دانشگاه تربیت مدرس در دفاع از مبانی استمرار ازلیت به اثبات غیرزمانمند بودن وجود خداوند بر مبنای سایر صفات الهی - تغییرناپذیری، تجرد، کمال، مطلق، فعلیت مطلق و... – و اثبات « استمرار وجودی غیرزمانی» پرداخت و گفت: در مورد اثبات غیرزمانمند بودن وجود خدا، سه استدلال موجود است؛ تلازم زمان با تغییر، در این حالت هر موجود زمانمندی متغیر است، تنزه وجود خداوند از تغییر (خداوند متغییر نیست)، با در نظر گرفتن این اصل، خداوند موجودی زمانمند نیست.
البته اگر اوصاف دیگر را که در سایر ادیان مطرح میشود، بپذیریم استدلالاتی خواهیم داشت که غیرزمانمند بودن را نیز شامل میشود. به هرحال با توجه به سه استدلال مطرح شده، خداوند نمیتواند موجودی زمانمند باشد، چون لازمهاش تغییر است، خداوند مادی نیست اما زمان از مقتضیات عالم ماده است.
در مورد استدلال سوم، بحث کمال مطرح است، چرا که هر موجود زمانمند بالاخره صاحب نقص است و نواقصی نسبت به آینده پیشرویش دارد، از طرفی در آموزههای ادیان مختلف آمده خداوند کامل مطلق است و نقصی ندارد، پس نمیتواند زمانمند باشد. به این ترتیب این استدلالها مطلقا زمانمندی را در این حوزه نفی میکند و اما در مورد مرحله دوم؛ یعنی اثبات استمرار وجودی غیرزمانی، این ادعا مطرح است که وجود خدا هرچند فاقد توالی زمانی است ولی از نوعی استمرار یا کشش غیرزمانی برخوردار است که این وجود نقطهوار یا « آن گونه» - به معنای زمانی - نیست اما این استمرار به گونهای است که وجود مستمر تماما و یک باره محقق است و برخلاف استمرار زمانی برای آن، گذشته از دست نرفته و آینده نیز غایب نیست.
وی استدلالهایی را که در این زمینه مطرح است، این گونه بازگو میکند که وجود فاقد استمرار یا فاقد کشش، نمیتواند حیات داشته باشد و تصویر وجود نقطهوار، تصویر مناسبی از وجود خدای ادیان نیست و در نهایت با ملاحظه تاریخ پیرامون موضوع ازلیت، مشخص میشود که عموم فیلسوفان باستان و سدههای میانی نیز چنین درکی از مفهوم ازلیت داشتهاند.
در ادامه این نشست دکتر سعیدی مهر درخصوص معقولیت و سازواری مفهوم استمرار غیرزمانی گفت: ادعاها واعتراضهایی مطرح شده که استمرار، اصولا در چارچوبی خارج از زمان نمیگنجد، پاسخی که در این مورد وجود دارد این است که این کاربردی متعارف نیست، چون ذهن ما با موجودات زمانی خو گرفته است. نامتعارف بودن یک بخش است، که مخالف با قواعد زمان و چارچوبهای زمانی نیست. باز اگر کسی اعتراض کند که استمرار غیرزمانی مفهومی« خود متناقض» است، این جواب وجود دارد که وی باید ادعایش را ثابت کند و دلیلی برای این ادعا وجود ندارد.
دکتر سعیدی مهر در ادامه بحث، اعتراضهای مطرح شده به غیرزمانمند بودن وجود خدا را مطرح کرد و گفت: ادعایی وجود دارد که موجودیت را ملازم با زمانمند بودن میداند و معتقد است موجود غیرزمانمند امر ناممکنی است، پاسخ این اعتراض این است که مفهوم وجود غیر از مفهوم زمانمندی است و دلیلی بر این که موجودیت مستلزم زمان است، نداریم. در نتیجه موجود غیرزمانمند امر ممکنی است.
وی در ادامه به طرح یکی از مهمترین و جدیترین اشکالات مطرحشده درباره غیرزمانمند بودن وجود خدا پرداخت و گفت: اعتراض بسیار جدیای در خصوص غیرزمانمند بودن وجود خدا مطرح است. به این شرح که اگر خدا موجود غیرزمانی و ازلی باشد، چطور با عالم زمانمند ارتباط دارد و چگونه میتواند علتالعلل باشد و در عالم زمانمند دخالت کند؟
نلسون پایک در کتاب «خدا و بیزمانی» این مثال را میآورد که اگر این عبارت را داشته باشیم که « خداوند کوهی را ،دیروز، آفرید» متدینین خواهندگفت: « دیروز خداوند کوهی را آفرید» ، در این صورت این جمله متغایر و نامعقول است زیرا خدای فرازمان نمیتواند « دیروز» کوه را بیافریند.
در این خصوص ویلیام کریگ میگوید: خداوند موجودی است که قبل از آفرینش مفهومی فرازمانی داشته و پس از آفرینش مفهومی زمانی پیدا کرده است.
در عین حال 2 فیلسوف دیگر، استامپ و کرتزمن معتقدند که یک موجود ازلی نمیتواند فعل زمانمند داشته باشد و اگر فعلی زمانمند است فاعلش نیز باید زمانمند باشد. در حقیقت سرشت یک فعل زمانمند به گونهای است که فاعل آن باید موجودی زمانمند باشد.فیلسوف دیگری، استول، در این مورد 2 نکته را از هم تفکیک میکند. وی معتقد است که اگر فعل فاعل ازلی، زمانی باشد، محال است، پس فعل خداوند نیز نمیتواند زمانی باشد. دلیل او این است که فعل، رویدادی درحیات فاعل است. پس اگر ازلی بود حیات هم ازلی است، حال آنکه حیات یکپارچه حادث است پس رویداد زمانمند در آن راه ندارد.
دیگر اینکه اگر اثر فعل فاعل ازلی، زمانمند باشد– دلیلی برای امتناع نداریم – ممکن است و چون خداوند قادر مطلق است بر انجام هر کار منطقا ممکنی، توانا است.